مرا نشناختند
که گفتند بخند و شاد باش!
شاد!
مرا نشناختند که گفتند لب فروبند
و به سری که درد نمی کند دستمال نبند!
من اما سرم درد می کند
گفتم
دیروز چاره ساز این سر پر درد
یک پیشانی بند سبز بود
و امروز
جز با زبان سرخ نشاید که
گو هرچه باد، باد
مرداد ۳۱، ۱۳۸۹
بهمن ۲۰، ۱۳۸۸
اشتراک در:
پستها (Atom)